زنگ خنده

متن مرتبط با «من ومادربزرگ» در سایت زنگ خنده نوشته شده است

من ومادربزرگ

  • یه مامان بزرگ دارم خیلی مذهبیه   یه روز یه مجله دستش بودگفت دنیاخیلی خراب شده واقعا   فسادجامعه روگرفته!!   گفتم چی شده مگه مامان بزرگ   میگه بیا این مجله روببین..   رفتم دیدم یه آقاباکت وشلوارصفحه ی سمت چپ بود   یه خانوم چادری هم صفحه ی سمت راست!   تعجب کردم گفتم مگه ایناچشونه؟!؟   گفت نگا کن الان مجله رومیبندم این آقامیچسبه به خانومه!   قیافه من دراون لحظه:   حالاهی مجله روبازوبسته میکردمیگفت میبینیشون؟؟   بازم من,من ومادربزرگ ...ادامه مطلب

  • بامن صادق باش

  • یه بار داشتم با بابام حرف میزدم که یهو گفت   دخترم باصادق باش!!منم فکر کردم بابام روشن فکرشده   گفتم نه باباییمن الان با آرشم نمیخوام خیانت کنم   نگو میخواست بگه با"من"صادق باش . . . الانم حالم خوبه..ورم زیرچشمم خوابیده   شکستگی دستممزیاداذیت نمیکنه   توبیمارستان الزهرا واستون پست میذارم,با من صادق باش,با من صادق باش مهران مستی,دانلود اهنگ با من صادق باش,مهران مستی-با من صادق باش+دانلود,اهنگ با من صادق باش ...ادامه مطلب

  • داستان زندگی من

  • داستان زندگی من:   -وقتی سرم خلوته کسی بهم اس نمیده   -حالا کافیه سرم شلوغ بشه . . . . بازم کسی بهم اس نمیده,داستان زندگی من,داستان زندگی منصور حلاج,داستان زندگی من و همسرم,داستان زندگی من بدون سانسور,داستان زندگی من هلن کلر,داستان زندگی من و عشقم,داستان زندگي من و,داستان زندگی من واقعی,داستان زندگی منا,داستان تلخ زندگی من ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها